تو خودِ خودِ همونی! همونی که میتونم باهاش یه روزایی بیخیالِ دنیا بشم و بدونِ برنامه باهاش بزنم به دلِ جاده، همونی که باهاش چه لبِ پنجره باشم، چه لبِ ساحل به یه اندازه احساسِ خوشبختی می کنم، همونی که میتونم وسطِ ظهرهای داغِ تابستون هم باهاش قدم بزنم و باهم از خاطراتمون حرف بزنیم! همونی که میتونم تا صبح براش هزار و یک شب بخونم و حرفای قشنگ بزنم، یا وقتایی که نیست واسه چشماش شعر بگم. همونی که میدونه من عاشق کتاب خوندنم و یه وقتایی سرمو میزارم رو شونش تا همونی ,باهاش ,میتونم منبع
درباره این سایت